آدم از کارهای تکراری کم خسته میشه ولی درمونده نمیشه مثل اینه که هر لحظه سایتو باز کنی و کد ملی کد رهگیری بزنی و نسخه رو ثبت کنی و جمع کنی و الی آخر تا بدی دست مریض فکر کن در طول ساعت کاریت بارها و بارها به دفعات زیاد انجامش بدی ولی مستاصل و درمونده نشی اگه ساعت کاریت به تعطیل رسمی بخوره که دیگه نورِ عَلی نوره ، این حجم از فعالیت چندین برابر میشه اینه که با یه استراحت کوتاه ریکاوری میشی و باز روز از نو و روزی از نو..
ولی حرف های تکراریه که با رفتارهای تکراری همراه بشه هم خسته ت میکنه هم درمونده ت میکنه هم مستاصل و شرمنده ت میکنه..؛
چرا این حرفارو گفتم این حرفارو گفتم که یه مقدمه ای بشه که تعطیل رسمی چه داستانها و حرف ها و رفتارهایی با خودش نمیاره که، آدمای اینور خط وقتی خسته و کلافه میشن شروع میکنن به غُر زدن و نِق زدن و تیکه کنایه که آره فلانی بخاطر یه چیز بی ارزش از دَرِخونه اومده بیرون و اگه من بودم اِل میکردم بِل می کردم و الی آخر که همین موضوع باعث بگو بخند و همهمه میشه اینجاست که آدم از نصیحت های تکراری خسته و درمونده میشه آب ریخته ست و کوزه ی شکسته که نه جمع میشه و نه بند زده میشه روی سیاهی برای همه ست و بس ..
یه چند وقتیه که روی خودم کار کردم فقط سکوت میکنم اگه کسی ارزش سکوت رو بدونه و بفهمه از هزاران حرف و نقد و پند صداش برنده تره البته کمتر کسی میتونه ارزش سکوت رو بفهمه و به خودش بیاد خوشا به سعادت کسی که به خودش بیاد من در کار این خلق موندم اینه که کلافه م میکنه..
.
.
😮💨😬😖😖