امروز هم مثل روزای قبل حواشی زیاد بوده فکر کنم هر چی حواشی توی دنیاست دور و بر اینجا میچرخه یا به خاطر سبک مدیریته که حواشی اینجا بالاست یا بخاطر آدماییه که جذب میشن نمیدونم بخاطر چیه ولی تا بوده اینجا هر روز پر از حواشی بوده با این وضعیت هر کاری می کنم نمیتونم چیزایی که توی ذهنم صف بسته رو بنویسم نمیدونم چرا..
شاید بخاطر حرف هایی باشه که شنیدم ولی به خودم اجازه ندادم یا که اونقدر بال و پر نداشتم که عکس العمل نشون بدم هر چی هست خوب نیست آدم باید بعد هر اتفاق هر چقدر بزرگ یا کوچیک بتونه شرح ماوقع انجام بده اینطوری سبک میشه دلش مثل دریا بزرگ میشه شب بدون دغدغه میخوابه و صبح بدون دغدغه از خواب بیدار میشه همین..
هر آدمی خودش رو خوب میشناسه برای من یکی از بزرگترين موضوعاتی که توی این حجم از حواشی ها منو عذاب میده از زیر کار در رفتن به بهانه های مختلفه چون تقسیم کار نیست معلوم نیست کی چیکار داره میکنه سنگینی کار روی یه تعداد محدود میره جوری امروز رفتار شده که انگار اومدن سیزده بدر ، با خودم میگم چرا باید به اینجا برسه ولی کو نتیجه..😬
یکی دیگش پشت سر یه سری از آدمها جلسه گرفتنه همون غیبت کردن خودمونه براشون فرقی نمیکنه که کی باشه انقدر با هم هماهنگ جلو میرن که انگار سالهای سال براش برنامه ریختن و الان دارن طبق اون برنامه جلو میرن و سرانجام تیم شدن علیه یک نفره همون ظلم کردنه هیچ ترس و واهمه ای ندارن اصلا کاراشون ترمز نداره..
وااای بی خیال تازه گپدان من باز شده هر چقدر بیشتر حرف میزنم بیشتر غمباد میگیرم شبتون به خیر..🤐😐