شنبه ها همیشه ی خدا شلوغ پلوغه پر نسخه ست پر از ویزیتور ، پر از otc ، پر از مریض ، پر از جنس و پر از آدمای بی اعصابی که هنوز نیومده میخوان برن ؛ البته آدم صبور و بااعصاب هم میاد آدم هایی که که با صبرکردنشون خیلی لِوِل دارن اما بی اعصابا به چشم میان دیگه ؛ بدجوری به چشم میان دیگه ؛ ماشینمو جای بدی پارک کردم آژانس منتظره ، غذام رو گازه ، دیرم شده میخوام برم خیلی چیزهای دیگه حرف هر روزشونه ولی شنبه ها بیشتره ؛ به تناژ صداشون ولوم که بدن جو بهم میریزه و میشه اون چیزی که نباید بشه البته دیگه عادت کردیم به این سبک رفتارها ؛ قد قوطی کبریته ها ولی اتفاقات و حواشیش زیاده خیلی بدم نیست شیرینه لذت بخشه حس کنی بزرگ شدی و می تونی این همه اتفاقات جورواجور رو در خودت حل بکنی گاهی لب به گله و شکایت باز می کنی ولی زودگذره چیز مهمی نیست..
به قول بروبچه ها این شنبه ی نکبتی بالاخره تموم میشه و خداروشکر که هیچکدوم از اتفاقات امروز به فردا وصل نمیشه..
.
.
.
😵💫🧐